آدمت نیستم آنگونه که حوا باشی
آدمت نیستم آنگونه که حوا باشی
عاشقت هم نشدم، هرچه که زیبا باشی
چقدر حرف تو را شب همه شب گوش کنم؟
بچهات نیستم آنقدر که بابا باشی
لیلیا! وقتی مجنون به تو عاشق شده بود
فکر میکرد که اینقدر هیولا باشی؟
فکر میکرد که با آنهمه آوازه حسن
صاحب اینهمه پهنا و درازا باشی؟
اینهمه شهد و شکر کز سخنت میریزد
حدس باید بزند بچه بالا باشی
مرغ باغ ملکوتی، برو و حرف نزن
حیف باشد که چنین بسته دنیا باشی
حیف باشد که در این تیمچه سود و زیان
تابع قاعده عرضه-تقاضا باشی
من به همراه تو میآیم تا قله قاف
چه بسا آنطرفش هم، تو اگر پا باشی
*
عذر می خواهم اگر سوژه طنزت کردم
بخدا فکر نمیکردم اینجا باشی.